ملت عشق_ الیف شافاک

ساخت وبلاگ
قاعده ی اول: کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار میبریم، همچون آیینه ای است که خود را در آن میبینیم. هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیش تر مواقع در ترس و شرم به سر میبری. اما اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.

***********

این طوری است دیگر. راستش را بگویی، عصبانی می شوند. تازه اگر از عشق بگویی خشن می شوند، از عصبانیت دهانشان کف میکند و از تو متنفر می شوند 

***********

قاعده ی یازدهم: قابله میداند که زایمان بی درد نمی شود. برای آن که "تو"یی نو و تازه ظهور کند باید برای تحمل سختی ها و دردها آماده باشی.

***********

آن ها برای این که چشمشان به ما جذامی ها نیفتد همه کاری می کنند، اما نمی دانند که در اصل ما جذامی ها هستیم که میخواهیم از آن ها و نگاه های ترحم آمیز و درد آورشان دور باشیم! 

***********

از دست آدم های متعصب خسته شدم، ذلّه شدم! آن قدر مطمئنند خدا طرف آن هاست که با چشم تحقیرآمیز به بقیه نگاه می کنند.

***********

در مورد چیزهایی که نمی خواهی بدانی، هر قدر کمتر بدانی، همان قدر کم تر دلت به درد می آید، همان قدر کم تر عذاب میکشی. این طوری که به قضیه نگاه کنی، نادانی آن قدر ها هم بد نیست.

***********

قاعده ی بیست و یکم: به هر کدام ما صفاتی جداگانه عطا شده است. اگر خدا می خواست همه عینا مثل هم باشند، بدون شک همه را مثل هم می آفرید. محترم نشمردن اختلاف ها و تحمیل عقاید صحیح خود به دیگران بی احترامی ایت نسبت به نظام مقدس خدا.

***********

آفریدگار من بقال نیست که گوشه ای از دفترش ستون گناه داشته باشد و گوشه ای دیگر ستون ثواب، بعد هم این دو را از هم کم کند و حسابت را دربیاورد. نه در یک دستش ترازویی است برای کشیدن، نه در دست دیگرش قلمی برای نوشتن... پروردگار من از این حساب های پست منزه است. او زیبایی پر شور، نوری بی پایان، مرحمت و رحمتی بی کران است.

***********

عشق در نظر کسی که عاشق نیست، کلمه ای خشک و توخالی است. نیمی فریب، نیمی سفسطه. آن که عاشق نیست عشق را نمی تواند درک کند، آن که عاشق است نمی تواند وصف کند. در این صورت، در جایی که کلمه ها توان ندارند، عشق را مگر میتوان در قالب سخن ریخت.

***********

قاعده ی سی و یکم: برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا میگیرد. بعضی ها حادثه ای را پشت سر میگذارند، بعضی ها مرضی کشنده را؛ بعضی ها درد فراق می کشند، بعضی ها درد از دست دادن مال... همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر میگذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می آورند برای نرم کردن سختی های قلب. بعضی هایمان حکمت این بلایا را درک می کنیم و نرم می شویم، بعضی هایمان اما افسوس که سخت تر از پیش می شویم.

***********

قاعده ی سی و سوم: در این دنیا که همه می کوشند چیزی شوند، تو "هیچ" شو. مقصدت فنا باشد. انسان باید مثل گلدان باشد. همان طور که در گلدان نه شکل ظاهر، بلکه خلا درون مهم است، در انسان نیز نه ظن منیت، بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد

***********

انسانی که برای داستان وقت ندارد، برای خواندن کتاب کائنات هم وقت نخواهد داشت. بهترین داستان ها را خدا می نویسد، مگر نمی دانی؟ 

***********

قاعده ی چهلم: عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشیم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا آسمانی، یا عشق جسمانی؟  از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال آن که به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش

ذهن نوشته های یک دیوانه...
ما را در سایت ذهن نوشته های یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zehn-neveshtee بازدید : 22 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 3:17